داستان درمورد نوجواني به نام كازوكي موتو است، كسي كه هنگام نجات يك دختر كه مورد حمله يك هيولاي مهيب قرار گرفته بود، مي ميرد. گرچه صبح روز بعد كازوكي مبهوت مي ماند كه آيا اين فقط يك رويا بوده است يا نه. در كمال تعجب، دختر، هيولا، و مرگ او همگي واقعي بودند! آن دختر، توكيكو تسومورا، درواقع سعي در كشتن آن كوتوله(هيولايي كه مي تواند ظاهري مانند انسان به خود بگيرد، اما منبع تغذيه اصليش انسانهاست) داشته، اما كازوكي بر سر راه او قرار مي گيرد. براي زنده كردن كازوكي، توكيكو قلب او را با يك “كاكوگانه” جابجا مي كند، ابزاري كيميايي كه به او اجازه مي دهد نيزه اي را احضار كند و با آن با هيولاها مبارزه كند. معلوم مي شود كه توكيكو عضوي از رنكين كنشي(سربازان كيمياگر) مي باشد، سازماني كه قسم خورده تا از دنيا در برابر موجودات اهريمني محافظت كند. خيلي زود كازوكي هم به توكيكو مي پيوندد تا به وجود شيطاني اي كه اين كوتوله ها را خلق و كنترل مي كند خاتمه دهد .