ایلیاسویل فون آینزبرن با بیدار شدن در نسخهی موازی شهر فویوکی، خود را گمشده و تنها پیدا می کند. او خانه اش را ویرانشده پیدا میکند و دهانه ای عظیم در مرکز شهر زادگاهش قرار دارد. با بارش برف در اوج تابستان، سردرگمی این دانش آموز دبستانی را فرا میگیرد، کسی که هیچ اطلاعی از محل دوستان یا چوب جادوییاش روبی، ندارد.
ایلیا که خود را به بقایای خانه اش میرساند، ناگهان دختری دچار فراموشی به او حمله میکند. این دختر مرموز با سرد شدن هوا، یونیفرم ورزشی به تن دارد و نمیداند کجاست یا چرا آنجا ظاهر شده است. با این حال به نظر میرسد این غریبه که با نام تاناکا شناخته میشود، اطلاعاتی در مورد محل مخفی شدن رین توساکا، میو ادلفلت و بقیهی دوستان گمشدهی ایلیا دارد.
این دو نفر که از دست عوامل خانوادهی آینزورث (کسانی که کنترل این دنیای موازی را برعهده دارند) فرار میکنند، از کجا سر در خواهند آورد و چگونه ایلیا زمان حال را به دنیایی که زمانی میشناخت باز خواهد گرداند؟
بعد از اینکه بالاخره هر هشت کارت جمع آوری شدند، آشوبهایی در کوهی که نبرد با گیلگمش جونیور در آنجا رخ داد، شروع به وقوع میکند. بخشی از زمین به طور کامل ناپدید شده و با بخشهای دیگری جایگزین میشود. ایلیا و گروهش با شنیدن این خبر برای بررسی به آنجا میروند، اما ناگهان دو نفوذی مرموز ظاهر میشوند. این دو زن از همان قدرت نصب که میو برای سیبر استفاده میکرد، بهره میبرند و به سرعت از پس ایلیا و برت برمیآیند و در همین حین، میو را میربایند.
ایلیا که سعی دارد به دنبال آنها بدود، در دنیای موازی گرفتار میشود که شهر محل زندگیاش متروکه شده است و خانوادهی آینزورث با تواناییهای نصب خود بر همه چیز حکومت میکنند.
قابلیت Install یا همان نصب در این انیمه ویژگی فوق العاده ای است. این قابلیت یکی از جالبترین ایدهها و هستهی اصلی داستان این انیمه است و باعث میشود مبارزات تنوع خیلی بیشتری داشته باشند تا جایی که تقریباً فراموش میکنید با یک انیمه دختران جادویی طرف هستید. در یک نبرد تمرینی ایلیا با تغییر از لنسر به رایدر و سپس به سِیبر، کورو را شکست میدهد. دشمنان هم قدرتمند هستند و کارتهای بسیار بیشتری نسبت به شخصیتهای اصلی داستان در اختیار دارند، از جمله قدرت هر دو گیلگمش و ثور.
شخصیت شرور اصلی یک جادوگر سیاه است که با ژستهای اغراقآمیز و حرکات ترسناک چشمهایش، حسابی بیننده را می ترساند.