یه روز، یه مارمولک سخنگو به نام سر نوی کرزانت به یه دانشجوی دانشگاه یوهی آمامیا نزدیک میشه و بلافاصله اونو به یه ماجرای فانتزی سوق میده: جادوگر قدرتمند انیموس قصد داره با پتک بیسکوییتیش زمین رو از بین ببره که سازه ایست عظیم که در بالای مدار کره زمین قرار گرفته. تنها امید زمین شاهدخت و شوالیه های هیولای او هست که وظیفه دارند که از شاهدخت محافظت کرده و انیموس را شکست دهند. یوهی علی رغم بدگمانی ها و تردیدهای خود عنوان شوالیه هیولای مارمولکی را کسب می کند که به سرعت مجبور می شه از خودش در برابر گالمی که توسط جادوگر ساخته شده محافظت کند. او توسط همسایه اش شاهدخت آساهینا سامیداره نجات پیدا می کنه و به او سوگند وفاداری می خوره. اما شاهدخت اصلا قصد نداره که زمین رو نجات بده. او به یوهی انگیزه اصلیشو میگه: دلیل جلوگیری از نابودی زمین توسط انیموس اینه که شاهدخت می خواد با دستای خودش زمین رو نابود کنه. این زوج به مبارزه با حملات گالم های انیموس ادامه میدن و در این حین باقیمانده شوالیه های هیولا آرام آرام دور هم جمع می شن و یاد می گیرن که چطور از قدرت هاشون ادامه بدن. اما یوهی باید تصمیم بگیره که آیا با نقشه های آساهینا که داره بهش نزدیک میشه جلو بره یا این که زمین رو نجات بده. در این حین، اون باید با خود واقعیش رو در رو بشه و مشخص کنه که وفاداریش به کدوم سمت هست [ نوشته شده توسط مال ریرایت].
مایل به دریافت آخرین اطلاعیه های سایت؟