10
/
6.6
کونو برای کارش به ایواته نقل مکان کرد. در آنجا ، او با همکارش هیاسا در محل کارش ملاقات می کند. آنها در حالی که با هم مشروب می نوشند ، با هم ماهی می گیرند و کارهای دیگر را انجام می دهند ، یک پیوند نزدیک ایجاد می کنند. یک روز ، هیاسا کار خود را ترک می کند بدون اینکه چیزی به کنو بگوید. اندکی بعد ، آنها دوباره ملاقات می کنند ، اما نمی توانند مانند قبل احساس نزدیکی داشته باشند. آنها دیگر ملاقات نمی کنند. زمان می گذرد و کانو می فهمد که هیاسا گم شده است. در حالی که به دنبال هیاسا می گشت ، کنو رازی در مورد هیاسا میفهمد که...